شهید کربلای 4 سردار شهید جعفر میرعباسی
شهید جعفر میرعباسی نجف آبادی، دوم آذر 1337، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله، آرايشگر بود و مادرش سکينه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال1358 ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. پنجم دي 1365، با سمت فرمانده محور در ام الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. برادرش مهدیقلی نيز شهيدشده است.

سردار شهید جعفر میرعباسی

فرمانده گردان پیاده لشکر 8 نجف‌اشرف

 

نوید شاهد اصفهان:  خانواده‌اش به ائمۀ اطهار ارادت داشتند و نامش را جعفر گذاشت. تا چهارم ابتدایی تحصیلاتش را ادامه داد و ترک تحصیل کرد که بعدها بابت این کارش پشیمان شد. به کار نجّاری و نقاشی ساختمان روی آورد، حدود سال 1354 همراه پسر خاله‌اش شهید علی‌رضا شفیعی با تشکیل گروهی فعالیت‌های هنری، مذهبی و سیاسی خود را آغاز کرد. در زمان سربازی هم دست از فعالیت‌های مذهبی خود بر نداشت و به راهنمایی و ارشاد دوستان هم خدمتی‌اش پرداخت و آنان را به سوی حق و حقیقت و انجام فرایض دینی ترغیب کرد. گر چه در انجام این امر مشکلات در مقابلش قد عَلَم می‌کردند؛ اما او هرگز از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و نشان دادن صراط مستقیم دست بر نداشت.

خاطرات وزندگینامه شهید کربلای 4 سردار شهید جعفر میرعباسی

هم‌زمان با اوج‌‌گیری انقلاب و صدور فرمان امام خدمت سربازی‌اش را رها کرد و چند ماه در روستای پدربزرگش و گاه در نجف‌آباد پنهان بود. عوامل رژیم پهلوی 11 و 12 محرّم 1357 شهر نجف‌آباد را به آتش و خون کشیدند که جعفر به کمک شهید علیرضا شفیعی و چند نفر از مردم انقلابی نجف‌آباد، یکی از ماشین‌های ارتش را آتش زدند. از همان روز به همگان ثابت کرد که به انقلاب و آرمان‌هایش پایبند است، حتی به قیمت جانش.

با پیروزی انقلاب، به امر حضرت امام مدت باقی‌مانده از سربازی را تمام کرد و به همراه دیگر نیروهای مخلص انقلاب، پاسدار کمیته شد. با تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت رسمی سپاه در آمد. در اکثر مأموریت‌های سپاه شرکت داشت و هیچ‌گاه قصوری در وظیفۀ خطیر پاسداری‌اش نمی‌کرد و با بینش عمیق سیاسی و مذهبی با جریانات مغرض و ناحق در سپاه به مبارزه پرداخت، هر چند در این راه متحمل سختی‌هایی نیز می‌شد. جعفر هشت ماه محافظ بیت امام بود و مدتی نیز حفاظت از شخصیت‌های کشور را بر عهده داشت.

خاطرات وزندگینامه شهید کربلای 4 سردار شهید جعفر میرعباسی

حضور در جبهۀ جنگ را از منطقۀ فیاضیۀ آبادان شروع کرد. در عملیات ثامن‌الائمه دست راستش مجروح شد. با مداوای نسبی، مخفیانه از بیمارستان فرار کرد و به جبهه بازگشت. در عملیات‌ طریق‌القدس، فتح بُستان، مسئول واحد 106 م‌م تیپ 25 کربلا بود که با توجه به کمبودها و نارسایی‌های آن زمان به خوبی از عهدۀ ریختن آتش بر سر دشمن بر آمد. از عملیات ثامن‌الائمه(ع) تا کربلای4 در جبهه حضور داشت. در این مدت با سِمت‌های مختلفی از جمله مسئولیت‌های: واحد 106، تسلیحات لشکر 8 نجف‌اشرف، نیروی پیاده، محور و خط، انجام وظیفه کرد. آخرین مسئولیت او فرماندهی گردان پیاده بود.

او که دل به رب سپرده بود، در هنگام راز و نیاز و ادای فریضۀ نماز چنان در پیشگاه خداوند حاضر می‌شد که گاه از خود بی‌خود می‌شد. همواره به منظور پاکی روح و صفای باطن نمازهای خود را اول وقت و حتی‌الامکان به جماعت اقامه می‌کرد. جعفر، روحی به بلندای آسمان داشت؛ چنان که در نماز شب اشک می‌ریخت و آرزوی وصال داشت. ترکش به دستش اصابت کرده و جانباز شده بود، با این حال اصرار داشت هنگام سجده‌های نماز دستش بر زمین باشد، دستش را بر سنگی می‌گذاشت و به سجده می‌رفت. برای اطاعت از فرمان خدا به خود سخت می‌گرفت.

خاطرات وزندگینامه شهید کربلای 4 سردار شهید جعفر میرعباسی

به ولایت فقیه عشق می‌ورزید و به آن اعتقادی راسخ داشت. از تجملات بیزار بود و عقیده داشت که باید پیامبرگونه و علی‌وار زندگی کرد. مهمان را حبیب خدا می‌دانست و بسیار مهمان‌نواز بود. تأکید و سفارش او بر حفظ حجاب و پرهیز از نگاه به نامحرم بود. هیچ‌گاه از بیت‌المال استفادۀ شخصی نمی‌کرد. پیوسته با وضو بود و با وضو می‌خوابید و این خود موضوع کوچکی نیست.

وقتی به مرخصی می‌آمد، روز اول در کنار خانواده‌اش بود، سپس به دیدار خانواده‌های شهدا و رزمندگان می‌رفت. همیشه می‌گفت: «از حضرت زینب(س) خواسته‌ام که اول به زیارت امام حسین(ع) بروم و بعد شهید شوم.»

سرانجام در عملیات کربلای4، هنگامی‌ که مسئولیت فرماندهی گردان پیاده را در منطقۀ عملیاتی خرمشهر بر عهده داشت، با اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید و در کنار برادرش مهدی‌قلی که دی‌ ماه 1363 در پدافندی جزایر مجنون به شهادت رسیده بود، آرام گرفت.

منبع: بنیاد شهید شهرستان نجف آباد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده