زندگینامه شهید والامقام داود کر یم پناه آرانی از شهرستان آران و بیدگل :
شهید داود کریم پناه در اوایل فروردین 1342 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. او از همان کودکی با کلام خدا آشنا شد. صدای طنین قرآن پدرش هر صبح بر گوشش آشنا می­گشت و با خون او عجین می­شد و در عمق جانش می نشست. داوود در تاریخ 62/10/12 به عملیات خیبر رفت و سرانجام در تاریخ 62/12/4 در پاسگاه زید عراق خون پاکش به زمین می ریزد.

سرسلسله عارفان گمنام زیست وگمنام رفت

 زندگینامه  شهید والامقام داود کر یم پناه  آرانی از شهرستان آران و بیدگل :

داوود در اوایل فروردین 1342 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. او از همان کودکی با کلام خدا آشنا شد. صدای طنین قرآن پدرش هر صبح بر گوشش آشنا می­گشت و با خون او عجین می­شد و در عمق جانش می نشست. گویا پدرش می دانست این نهال چه ثمری خواهد داد.

او در سن 7 سالگی در دبستان هفده شهریور آران مشغول تحصیل شد. دوران ابتدائی را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت. و در مدرسۀ شهید خدمتی دورۀ راهنمائی را سپری کرد. سپس به جهت علاقه ای که به کار فنی داشت در رشتۀ صنعت هنرستان به تحصیل ادامه داد.

سرسلسله عارفان گمنام زیست وگمنام رفت

در جریان انقلاب همچون دوستانش و دیگر برادرانش در تظاهرات شرکت می کرد. تا آنجا که در کنار برادر شهید جواد عبدالهی (اولین شهید انقلاب در شهرستان) که به شهادت رسید حضور داشت و چند قطرۀ خون جواد بر سر و روی داوود ریخت. شاید داوود با این خون احساس کرد که باید راه او را ادامه داد و رسالت هر خون شهید را بر دوش خویش احساس می­کرد. پس از انقلاب او به کلاس درس رفت و تا سوم دبیرستان را با جدّیت تمام مشغول تحصیل بود.

در این هنگام بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شده و خطۀ کردستان نیز امنیّت خود را از دست داده بود.

داوود جزء معدود کسانی بود که مدرسه را رها کرد و پای در وادی جنگ گذاشت. زیرا برای او یقین شده بود وقتی بعثیان از خدا بی خبر هر لحظه نقشه انهدام ایران را می کشند ماندن در مدرسه خیانت خواهد بود. به همین جهت او به جای قلم، اسلحه و به جای میز، گونی سنگر و به جای دفتر، سینه ناپاک دشمن را برگزید. او در حالی که یک سال بیشتر به پایان تحصیلش نمانده بود و همه او را از این کار منع می کردند، ولی او عزم و ارادۀ رفتن به صحنۀ نبرد با باطل را کرد. برای او فرق نمی کرد هر کجا باشد. هر جا مسئلۀ دفاع از حق است باید حضور داشت. به همین جهت او برای اولین بار به مهاباد در قلب اهریمن رفت تا اول اهریمن درون را بمیراند، و بعد با بعثیان درافتد. اگر چه زندگی داوود ابعادی گوناگون داشت. و همۀ آنها حتی برای نزدیکانش واضح و آشکار نیست و بین او و خدایش مکتوم مانده ولی داوود همچون بسیاری از شهدای دیگر گمنام است. او گمنام زندگی کرد، و گمنام سر بر بالین بستر جاودانگی خویش نهاد و به نزد پروردگارش رفت. یکی از ابعاد و صفات وجود داوود اخلاص بی شائبۀ او بود. اخلاص صادقانه اش باعث شد که ما اکنون نتوانیم گوشه ای از خاطرات عملیات های او را داشته باشیم. زیرا او را بعد از هر عملیات می دیدیم که با روحی بلند و لبخند بر لب در حالی که غبار سراپای او را فرا گرفته بود باز می گشت، همه چیز را فهرست وار بیان می کرد.

سرسلسله عارفان گمنام زیست وگمنام رفت

آن چه در جبهه ها بر او گذشته بود جز از زبان همسنگرانش نمی شنیدیم. هیچ گاه بر چهرۀ این شهید غم نمی نشست. اگر در درونش غم ها موج می زد هیچ اثری بر چهرۀ او نمی گذاشت. زیرا او در دین خدا به کمال رسیده بود و می دانست که مؤمن در هر شرایطی قرار گیرد، برای او رحمت است. او رضا بود به رضای خدا. قناعت او بدین حد بود که همیشه با یک دست لباس ساده امّا تمیز بسنده می کرد. و بعد از ازدواجش در یک اتاق کوچک در منزل پدر سکنی گزید. هیچ گاه اندکی گله از نداشتن و کمبود نمی­کرد. هر چه داشت قانع بود و خدا را شاکر. در عبادت های خود همیشه سعی می­کرد و نمازش را در اول وقت و با جماعت ادا می نمود.

نمازهای شبش مخصوصاً در ماه های آخر زندگی روح بلند او را جلا داده بود و صفای باطنش راستی در چهره اش اثر گذارده بود. سر چشمه های حکمت و راستی از قلب صافش بر زبانش جاری شده بود بیشتر اوقات تنها به مزار شهدا می رفت و با دوستانی که همسنگرش بودند و شهید شده بودند صحبت می کرد.

داوود هنگام سختی ها باوقار بود، و اگر سختی به او می رسید، در همه حال شکیبا و سپاس گزار خداوند بود. بدنش از بسیاری عبادت و ریاضت و سختی لاغر گشته بود. مردم از دست و زبان او در آسایش بودند.

آری او به گفتۀ امام صادق (ع) از این بابت عمل نموده بود که بهترین کارها در نزد خداوند وارد نمودن شادی بر مؤمنین است. او نیز همیشه شاد بود و مایۀ شادی.

داوود همیشه بر کوچک و بزرگ احسان می­کرد. همیشه با مردم رفتاری نیکو داشت و حتماً هنگام ورودش به بهشت از در معروف «نیکی و احسان» وارد بهشت خواهد شد که جز افراد نیکوکار از این در وارد نمی شوند.

ز آنکه داوود گرچه بنده زاده بود /خواجه بود از هوا وارسته بود

همان طوری که بیان شد ما از پنج عملیات او چیزی جز تاریخ رفتن به آن عملیات یاد نداریم تنها چیزی که از زبان خودش پس از هر عملیات می شنیدیم این بود که ( خدایا چرا من قابل نبودم، اگر من قابل بودم مرا می پذیرفتی)

سرسلسله عارفان گمنام زیست وگمنام رفت

این سخنان واقعاً از عمق جانش تراوش می کرد ولی از آنجا که حکمت الهی بر این بود که داوود برای چند عملیات مختلف بماند تا در این کوره راه ساخته تر و پخته تر شود و بعد به دیدار خدا برود ما در اینجا به ذکر تاریخ و اسم عملیات اکتفا می کنیم و آنچه را که در این مدّت و در این عملیات بر داوود گذشته خدا می داند و بس.

اولین اعزام به مهاباد کردستان، بعد در تاریخ 61/1/2 در عملیات فتح المبین در تاریخ 61/2/10 در عملیات بیت المقدس، تاریخ 61/4/23 عملیات رمضان حدوداً در این تاریخ بود که به عضویت در سپاه درآمد در تاریخ 61/10/12 به جبهه رفته پس از دو ماه یک مرخصی 10 روزه گرفته و در این مدّت کوتاه با خواهر مؤمنه ای ازدواج می کند پس از اتمام مرخصی به جبهه می­رود و در عملیات افتخار آفرین والفجر1 به عنوان فرمانده دسته انجام وظیفه می کند. بعد از عملیات والفجر 1 سالم به وطن برگشته و سپاه او را مأمور به محافظت امام جمعه محترم کاشان و آران و بیدگل می نماید. بعد از مدّتی که سپاه به او مأموریت داده بود با اصرار زیادی که داوود داشت جهت اعزام به جبهه ها مامور شد.

داوود در تاریخ 62/10/12 به عملیات خیبر رفت و سرانجام در تاریخ 62/12/4 در پاسگاه زید عراق خون پاکش به زمین می ریزد. بدینسان بود که فریاد هل من ناصر ینصرونی حسین (ع) را با گوش و جان لبیک گفت او که شوق دیدار امام حسین (ع) سراسر وجودش را گرفته بود در این راه با آخرین نگاه هایش در انتظار دیدار روی حسین به دیدار خدای حسین شتافت. آری او به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود رسید او جان خود را هدیۀ جانان نمود تا به لقاءالله دست یافت او همچون پیشوایش امام حسین (ع) با جسم پاره پاره به دیدار خدا رفت و شهد شهادت در کام جانش نشست.

سرسلسله عارفان گمنام زیست وگمنام رفت

اکنون که داوود در جمع ما نیست و به ملکوت پیوسته است یادش همواره در یاد ما، خاطره اش همیشه همراه مان و نقش او هر دم در سینۀ ما خواهد بود. یادش جاودانه و راهش پررهرو باد.

خدایا این عزیزان را با اولیاء خویش محشور گردان.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده