سه‌شنبه, ۱۹ تير ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۹
من از قبل انگار به دلم الهام شده بود که حبیب الله شهید می شود. بار آخری که به جبهه می رفت، وصیتنامه اش را به دستم داد. من نگرفتم و ناراحت شدم، خواست آن را به مادرش بدهد...

کرامات شهیدان؛ (110) وصیتنامه را برایتان می آورند

نوید شاهد:
من از قبل انگار به دلم الهام شده بود که حبیب الله شهید می شود. بار آخری که به جبهه می رفت، وصیتنامه اش را به دستم داد. من نگرفتم و ناراحت شدم، خواست آن را به مادرش بدهد. گفتم: «مادر، این کاغذ را از او نگیر. وصیتنامه است » مادر هم آن را نگرفت. حبیب الله گفت: «باشد، حالا شما این را از من نگیرید اما وقتی شهید شدم برایتان می آورند .»
همین طور هم شد. بعد از شهادت حبیب وصیتنامه او را با وسایلش برایمان آوردند.
حبیب در عملیات کربلای 5 شهید شد. مادر رفته بود شهید آباد سر خاک برادرحبیب که در عملیات بدر شهید شده بود. من با بچه ها در خانه بودم که زنگ حیاط را زدند.


کرامات شهیدان؛ (110) وصیتنامه را برایتان می آورند


وقتی برای بازکردن در رفتم، دیدم كه مسئول بنیاد شهید بهبهان با چند تا از بچه های سپاه دم خانه ایستاده اند. تا آنها را دیدم، بی اختیارپرسيدم: « چی شده؟ حبیب الله شهید شده؟ » گفتند: « تواز کجا می دانی!؟، بعد گفتند: بله حبیب الله شهید شده .» حبیب یک شب قبل از شهادت به خانه تلفن زد و با همه صحبت کرد و ازهمه حلالیت طلبید. من برایش از بچه ها می گفتم که گفت: گوشی را به مادرم بده، وقتی با مادر صحبت کرد، گفت: «مراقب بچه هایم باش .»
فردای همان شب که برای شناسایی رفته بود در اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسیده بود. دو سه روز بعد از آن پیکرش را در شهید آباد بهبهان به خاک سپردیم.

در این زمینه بخوانید:
راوی: همسر شهید حبیب الله شمايلي
منبع:لحظه های آسمانی کرامات شهیدان (جلد چهارم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده