دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۳۵
نمي دانستم خواب هستم يا بيدار. با حال دگرگوني که از ديدن اين صحنه عجيب پيدا کرده بودم يک لحظه به استاد نگريستم تا دريابم آيا متوجه تغيير حالت و دگرگوني حال من شده است يا نه، سپس فوراً دوباره به سمت راستم نگريستم ولي...

کرامات شهیدان؛(72) حضور نوراني در کلاس درس

نوید شاهد، من در سال 1365 در رشته دندانپزشکي دانشگاه تهران قبول شده بودم. در سال 1367 هنگامي که در کلاس درس که در آمفي تئاتر دانشکده تشکيل مي شد نشسته بودم و استاد مشغول تدريس بود خوب به ياد دارم صندلي سمت راست من خالي مانده بود. ناگهان حس مرموزي به من گفت به کنار خود نگاه کنم وقتي يک لحظه چشم از چشم استاد برداشته و به سمت راست خود نگريستم با کمال حيرت و ناباوري مشاهده کردم پدر شهيدم روي آن صندلي خالي نشسته است و بر روي من مهربانانه لبخند مي زند.
نمي دانستم خواب هستم يا بيدار. با حال دگرگوني که از ديدن اين صحنه عجيب پيدا کرده بودم يک لحظه به استاد نگريستم تا دريابم آيا متوجه تغيير حالت و دگرگوني حال من شده است يا نه، سپس فوراً دوباره به سمت راستم نگريستم ولي ديدم صندلي مجدداً خالي است. واقعاً خيالاتي نشده بودم چون حتي رنگ لباس پدرم را به خوبي به ياد دارم که کت و شلوار سفيد رنگ زيبايي پوشيده و در آن چند لحظه به يادماندني لبخند بسيار دلنشيني بر لب هايش نقش بسته بود.
هم اکنون که سالها از شهادت پدرم مي گذرد در بسياري از مواقع حساس که مشکلي براي من پيش مي آيد و نياز به راهنمايي و مشاوره دارم پدرم مرا کمک مي کند.


راوی: دکتر تقي عباسي، فرزند شهيد اکبر عباسي
 منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد دوم)، غلامعلی رجائی 1389
نشر: شاهد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده