حکایت پرشهیدترین مدرسه اصفهان و پسربچه‌های قهرمان آن
«هاتف» نام دبیرستانی در شهر اصفهان است که حماسه دانش‌آموزان آن در هشت سال جنگ تحمیلی فراموش ناشدنی است. مدرسه‌ای با بیشترین شهدای دانش‌آموز که در کلاس‌های آن، مردانگی بیش از هر درس دیگری تدریس شد و البته مدرسان آن کسانی نبودند جز دانش‌آموزان آن که برای رسیدن به بالاترین نمره یعنی شهادت با هم رقابت می‌کردند.
حکایت پرشهیدترین مدرسه اصفهان و پسربچه‌های قهرمان آن از زبان آقامعلم

حضور و غیاب به سبک دبیرستان هاتف: «آقا رفته جبهه!»


«هاتف» نام دبیرستانی در شهر اصفهان است که حماسه دانش‌آموزان آن در هشت سال جنگ تحمیلی فراموش ناشدنی است. مدرسه‌ای با بیشترین شهدای دانش‌آموز که در کلاس‌های آن، مردانگی بیش از هر درس دیگری تدریس شد و البته مدرسان آن کسانی نبودند جز دانش‌آموزان آن  که برای رسیدن به بالاترین نمره یعنی شهادت با هم رقابت می‌کردند. عشق به گونه‌ای از آن پسر بچه‌های پانزده-شانزده ساله مرد ساخته بود که میدان‌های نبرد روی یک انگشت آنها می‌چرخید و به آنها پر وبالی داده بود که  پشت نیمکت نشستن و درس خواندن برایشان کم اهمیت‌ترین کار دنیا بود. «حسین اثنی‌عشران» معلم پرورشی و دین و اندیشه این مدرسه در آن سال هاست که حالا با گذشت بیش از سی‌سال از روزهای خدمتش در دبیرستان هاتف، روایت‌گر آن قهرمانی‌ها شده و معتقد است تک تک دانش‌آموزانش، اساتید درس عشق بودند و او همراهی مبهوت... در آن سال ها! او هاتف را مدرسه‌ای معرفی می‌کند که به شدت تحت تاثیر پیام‌های انقلاب قرار داشت.

 

 

اثنی‌عشران معلمی را از سال 59 و از نخستین روزهای جنگ در مدرسه «جمشید» در خیابان مولوی اصفهان که بعدها به «شهید مطلبی» تغییر نام داد، شروع کرده است؛ اما ورودش به دبیرستان هاتف و آشنایی‌اش با دانش‌آموزان این مدرسه به سال تحصیلی61-60 باز می‌گردد. او اگرچه شاکله وجودی‌اش با انقلاب و مبارزه پیوند خورده است؛ اما مدت زمان زیادی نمی‌گذرد که همراه با تحصیل در رشته علوم تربیتی، وارد دنیای معلمی می‌شود. او پس از ورود به دبیرستان هاتف با بچه‌هایی معاشر و همراه می‌شود که به اعتقاد خودش اگرچه سن و سالی نداشتند؛ اما از هرنظر یک سر و گردن از او بالاتر بودند...! بچه‌هایی که نهضت امام خمینی(ره) خوب رشدشان داده بود. «مهر 60 بود که وارد دبیرستان هاتف شدم و آن موقع تقریبا یکسالی از شروع جنگ می‌گذشت. آن روزها اولین موضوعی که توجه‌ام را جلب کرد این بود که فضای مدرسه عجیب تحت تاثیر شهادت شهدایی همچون شهید کدخدایی، شهید عمرو، شهید جلالی، شهید سلیمی و شهید صادقی بود که همگی از دانش‌آموزان آن مدرسه بوده و در دارخویین به شهادت رسیده بودند. در این میان اما تاثیر شهید محمد کدخدایی بر روی دانش‌آموزان هاتف ملموس‌تر بود. هرچه که بود او خیلی خوب در حافظه بچه‌های مدرسه به یاد مانده بود و این را به راحتی میشد از رفتار و کردار آنها متوجه شد.»جنگ هرچه جلوتر می‌رود، فضای دبیرستان هاتف حماسی‌تر شده آنقدر که روز به روز از تعداد دانش‌آموزان آن کاسته می‌شود؛ دانش‌آموزانی که اثنی‌عشران می‌گوید باید سراغ آنها را در مناطق عملیاتی می‌گرفت و ردپایشان را در جبهه‌ها‌ پیدا می‌کرد. «مدت زمان زیادی از رفتنم به هاتف نمی‌گذشت. از همان ابتدا آنچه که میدیدم شور و اشتیاق بچه‌ها برای رسیدن به رفقای شهیدشان بود که لحظه به لحظه در وجودشان بیشتر و بیشتر می‌شد. آن روزها شرایط به گونه‌ای شده بود که هر روز از هر کلاس دو یا سه نفر غایب داشتیم. دانش‌آموزانی که وقتی نام آنها موقع حضور و غیاب خوانده می‌شد، بچه‌های آن کلاس با غرور انباشته شده از حسرت جاماندگی می‌گفتند:«آقا رفته جبهه!» و این گونه شد که این فضا کم کم و خودجوش در عمق روح و روان دانش آموزان هاتف نفوذ پیدا کرد.» آنطور که اثنی‌عشران می‌گوید رفتن یکی یکی بچه‌های هاتف به جبهه تا آنجا ادامه پیدا کرده که بعد از عملیات محرم، جمعیت هزار و200 نفری این مدرسه به 500 نفر کاهش پیدا می‌کند. موقعیت جغرافیایی دبیرستان هاتف و شرایط همسان مذهبی و اعتقادی خانواده دانش‌آموزان نیز در هدایت زندگی این بچه‌ها به سمت و سوی سعادت بی‌تاثیر نبوده و به اعتقاد اثنی‌عشران نقش مهمی در رشد آنها داشته است. «غالب بچه‌های دبیرستان هاتف از خیابان‌های عسکریه، زینبیه، سبزه میدان، ابن‌سینا، مدرس و... بودند که شرایط فردی و خانوادگی اکثر قریب به اتفاق آنها یکسان و همسو و همراه با دین و نظام و انقلاب بود. آنها همگی در خانواده‌های مذهبی و از طبقه متوسط جامعه زندگی می‌کردند و پدرانشان، با کار و تلاش نان حلال سر سفره می‌آوردند.»

 

 حکایت پرشهیدترین مدرسه اصفهان و پسربچه‌های قهرمان آن از زبان آقامعلم در عملیات محرم

 

تاسی از فرهنگ ایثار و شهادت نه تنها دانش‌آموزان بلکه معلمان این مدرسه را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد تا آنجا که اثنی‌عشران می‌گوید: «بچه‌های این مدرسه استاد ایثار و شهادت بودند و همین باعث شده بود شرایط فعالیت‌های آموزشی و تربیتی برای من در این دبیرستان بسیار جذاب‌تر شود. بچه‌ها عجیب مشتاق مطالعه و دریافت مبانی اعتقادی انقلاب بودند و با کمترین برنامه‌ریزی در فعالیت‌های گروهی، اردوها و آموزش‌های عقیدتی شرکت می‌کردند.»اثنی‌عشران یکی از بچه‌های هاتف را که نفوذ اخلاقی عجیبی در مدرسه داشته است، حمید مهدی‌جبار معرفی می‌کند و می‌گوید: «حمید مهدی‌جبار با آغاز سال تحصیلی 61-60 ، چند روزی بیشتر به مدرسه نیامد و بعد از آن به جبهه رفت و دو سه هفته‌ای آنجا بود. کم کم رفت و آمد او بین جبهه و مدرسه زیاد و بالاخره به شهادت او در اوایل آذرماه ختم شد که همین امر تاثیر شگرف او را در بین بچه‌ها به خصوص بچه‌های کلاس سوم تجربی و همکلاسی‌هایش بیشتر کرده بود.» غلامرضا میرمجربیان، محسن مطلبی، مصطفی رئوفی‌منش، علی عروجی، مهدی بورانی، مسعود حکیم‌اللهی و مصطفی اعظم از دیگر بچه‌های دبیرستان هاتف هستند که به مرور به قافله شهدا می‌پیوندند و فضای حاکم بر مدرسه را متحول می‌کنند. «شهادت این بچه‌ها، فضای دبیرستان هاتف را کاملا روحانی و معنوی کرده بود، طوری که دانش‌آموزان بساط برگزاری دعای کمیل در هرشب جمعه آن هم در نمازخانه مدرسه را فراهم کرده و خودشان هم با تمام وجود آن‌را سازماندهی و اجرا می‌کردند. گاهی از رفتار آنها و عظمت روحی‌شان، با بضاعت اندک خود شرمنده می‌شدم و در گوشه‌ای از نمازخانه مدرسه می‌نشستم و حالات روحانی پر از اخلاص آنها را نظاره می‌کردم. لرزش در کلام و تضرع در فرازهای دعا و نحوه سخن گفتن و ابراز بندگی‌شان نسبت به پرودگار در آنها به گونه‌ای بود که دیگر دیدن چنین صحنه‌هایی برایم تکرار نشده است.»از اینجا به بعد صحبت‌هایمان، حسرت عجیبی بر کلماتش سایه انداخته است... انگار همه آن روزها برایش زنده شده و تک تک آن بچه‌ها روبه رویش ایستاده‌ یا سر کلاس درسش نشسته‌اند. او حالا به خرداد 61 می‌رود و حرف‌هایش را این‌گونه ادامه می‌دهد: «بالاخره خرداد 61 تمام و به ظاهر دبیرستان وارد تعطیلات تابستانه شد؛ اما واقعیت امر چیز دیگری بود. تابستان برای بچه‌های هاتف فرصتی شده بود برای شرکت در دوره‌های آموزشی و رفتن به جبهه‌ها، بماند که دعای کمیل شب‌های جمعه و نیایش‌های عاشقانه‌شان نیز همچنان برقرار بود.»مهر 61 از راه می‌رسد اما با غایبین بیشتر... می‌گوید اکثر دانش‌آموزانش شروع سال تحصیلی را در جبهه بودند. «عملیات محرم شروع شده بود و بچه‌ها بی‌تابانه خودشان را به منطقه عملیاتی رسانده بودند. همان عملیاتی که اصفهانی‌ها در آن خوش درخشیدند و البته بچه‌های دبیرستان هاتف نیز بزرگ‌ترین حماسه را رقم زدند.» آنطور که اثنی‌عشر ان می‌گوید تعداد زیادی از بچه‌های این دبیرستان که معتقد است از بهترین، پاک‌ترین و بااخلاص‌ترین بچه‌های هاتف و هسته اصلی برگزار کنندگان دعای کمیل در مدرسه بودند، در عملیات محرم به شهادت رسیدند. شهدایی همچون مسعود امینی، مجتبی بهمن‌پور، رمضانعلی طالبی، حمید پورمقدس، مجید جوادپورهرندی، حسین محمددخت، محمود اقبالی، امیرحسین کتیرایی، مجید اخوان، سیدمهدی مدینه و .... که بیشتر آنها از کلاس دوم تجربی بودند.اثنی‌عشران حالا از روز 25 آبان 61 می‌گوید؛ روزی که در تقویم اصفهانی‌ها روز حماسه و ایثار نام گرفته است؛ حماسه‌ای که بچه‌های دبیرستان هاتف هم گوشه‌ای از آن را رقم زدند.

 

 

 

 «شور و هیجان 25 آبان از چند روز زودتر در دبیرستان هاتف شروع شده بود. 16 شهید از 370 شهیدی که قرار بود در این روز در اصفهان تشییع شوند، متعلق به هاتف بودند. مدرسه یک‌هفته‌ای میشد که به استقبال این روز رفته بود. بچه‌ها تمام مدرسه را با پارچه‌های قرمز، عکس شهدا و حجله‌های کوچک آذین بندی کرده بودند. یادم است یکی از این شهدای دانش‌آموز، شهید پورمقدس از کلاس دوم تجربی بود که خط خوبی داشت. چیزی نگذشت که تمام دیوارهای مدرسه به شعارها و نوشته‌های او که از قبل در اختیار انجمن اسلامی مدرسه قرار داده بود، مزین شد. تابوت این بچه‌ها آن روز از منازل‌شان تا مدرسه سردست تشییع و به داخل محوطه دبیرستان منتقل و مراسمی برای آنها برگزار شد. خانواده‌ها هم جمع شدند و این ترکیب خانواده شهدای دبیرستان با بچه‌های دبیرستان، آن روز را برای همه متفاوت کرده بود. این طور نبود که کسی بخواهد سخنرانی بکند یا حرفی در مورد این شهدا بزند. اصلا سراسر واقعیت آن روز صحنه بود و صحنه پر از پیام...طولی نکشید که در اندک زمانی تابوت‌ها را به داخل ساختمان برده و هر شهیدی را دقایقی در کلاس خودش مهمان کردند. بچه‌های مدرسه برای دوستان شهیدشان حجله‌های کوچک قرمزی را آماده کرده بودند و داخل کلاس‌ها جایی که می‌نشستند، گذاشته بودند. بعضی کلاس‌ها هم که دو یا سه شهید داشت. خلاصه که خاطره آن روز به هیچ وجه از ذهن تاریخی دبیرستان هاتف پاک شدنی نیست. آنها پیام خودشان را جاودانه کرده و برای همیشه تاریخ در اقلیم دبیرستان هاتف و بر هر کوی و برزنی از این شهر که از آن عبور کردند، گذاشتند»او از ادامه این مراسم اینطور می‌گوید: «آن روز از مدرسه با قافله شهدا همراه شدم و همین طور که جلو می‌رفتم به چشم می‌دیدم که از هر کوچه‌ای جمعیتی با چند تابوت شهید به خیابان اصلی سرازیر می شود. شهدا روی دست مردم می‌رفتند. انگار همه شهر شده بود خانواده شهید. با جمعیتی که لحظه به لحظه به تعداد آنها افزوده می‌شد، یقین پیدا کردم که آن روز تمام اصفهانی‌ها به مراسم تشییع شهدا آمده بودند.جمعیت زیاد، مسافت طولانی و تعداد بالای شهدا باعث شد که مراسم تا نزدیک غروب ادامه پیدا کند.»تاثیر این اتفاق و شهادت 16 دانش‌آموز دبیرستان هاتف در عملیات محرم به حدی بوده که روز بعد از مراسم تشییع و روزهای بعدتر اثرات آن بر فضای مدرسه و بچه‌ها کاملا مشهود می‌شود. اثنی‌عشر ان می‌گوید: «از فردای آن روز به مرور جمعیت مدرسه کم و کمتر شد تا جایی که آمار هزار و 200 نفری دانش‌آموزان به 500 نفر رسید. نبودن بچه‌ها به خصوص در ساعت‌های زنگ تفریح در حیاط مدرسه بیشتر خودش را نشان می‌داد. نقل مجلس و صحبت همه دبیران هم موقعی که دور هم می‌نشستند، همین نبودن بچه‌ها بود. خلاصه که مدتی به همین منوال گذاشت تا دومرتبه شرایط دبیرستان به حالت عادی خود بازگشت؛ اما این بار با گرایش قوی‌تر به روحیه جهاد و ایثار و شهادت که حتی بچه‌های کلاس اول دبیرستانی ما را هم به شدت جذب این جریان کرده بود.»

 

 

 

معلمی که این سال ها در کنار چنین دانش‌آموزانی بوده که شوق و اشتیاق رفتن به جبهه دیوانه‌شان کرده بود، هیچ‌گاه نخواست او هم برود؟ سوالی که حسین اثنی‌‌عشران این‌گونه جواب می‌دهد: «من اولین بار برای عملیات خیبر بود که راهی جبهه شدم. یادم هست آنجا هم اولین صحنه‌ای که دیدم از یکی از دانش‌آموزان هاتف بود. موقعی که مجروحان این عملیات را می‌آوردند، ما نزدیک بیمارستان بودیم. گفتیم برویم کمک. یکی از خاطرات فراموش ناشدنی من زمان تخلیه مجروحان و مواجه شدن با چهره یکی از دانش‌آموزانم به نام سید حسن مظفریان بود. آن لحظه تنها توانستم چند لحظه سرش را به سینه بگیرم که متاسفانه فرصت درنگ نبود و او به شهادت رسیده بود.»اثنی‌عشران اگرچه تا دی‌ماه 62 بیشتر در این دبیرستان خدمت نکرده و بعد از آن به هنرستان سروش منتقل می‌شود؛ اما آنطور که می‌گوید از حضور بچه‌های این مدرسه در جبهه، تاثیرات‌شان و البته شهادت دانش‌آموزانش تا روزهای آخر جنگ باخبر بوده است...! «بچه‌های هاتف تا جایی رشد کردند که از موثرترین نیروها در جبهه‌ها و از شهدای والای شهر اصفهان شدند. این مدرسه در طول دوران هشت سال جنگ تحمیلی بیش از 150 شهید دانش‌آموز را به کشور تقدیم کرد که شاید بتوان از شهید تورجی‌زاده به عنوان یکی از زایش‌های ویژه و موثر این مدرسه در تاریخ نام برد. الحمدلله که خدا توفیق داد ما در آن برهه زمان اینها را دیدم و درک کردیم که درک کردنش واقعا نقل کردنی نیست و درک این نقل‌ها هم امروزه کار هر کسی نیست.»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده